من جوری تربیت شدم که بدونم هر چیزی حساب کتاب و حدی داره.
هر موقعیت و کاری جای خودش رو داره.
مسائل رو نباید با هم قاتی کرد.
پدر من شب عیدغدیر "شیرینی" گرفت آورد خونه در حالی که صبح همون روز جنازه برادرش رو گذاشته بود توی قبر. داغی دیده بود که خودش میگفت: کمرم رو شکست. اما عید رو با عزا قاتی نکرد.
منطق و شعور رو من اینجوری یاد گرفتم. شور و جوزدگی و کار دله و این خزئبلات توی زندگی من جایی نداره.
برام جالبه چه جوری آدمهای در ظاهر مقیدی که حلال و حروم سرشونه راحت نذری میخورن؟
حلال و حروم بودن منشا این نذری ها مشخص نیست. اونهایی که دولتی هستن سهمیه گرفتن و به خاطر همین سهمیه گرفتن شبهه داره غذاشون. به جز دولتیها همه هیات ها سهمیه گرفتن و غذای اونها هم شبهه داره. موقع فحش دادن برای ارز دولتی که واسه حج و کربلا داده میشن صدای همه بلنده. ولی توی صف نذری کسی صداش درنمیاد. همه مشغول دولپی خوردن هستن.
همه میگن و میدونن چه آدمهای به ظاهر متشرع و به باطل حروم خوری نذری میدن و مجلس گردونی میکنن، میدونن اما فکر نمیکنن منی که دارم نذری این مجالس رو میخورم یعنی دارم لقمه حروم میخورم. درسته خودم نقشی توش نداشتم ولی لقمه حروم، لقمه حرومه. اسم هر کسی هم روش باشه، حلالش نمیکنه.
یه عده ام که میگن نخوریم حیف میشه و بلاخره یکی دیگه میگیره و اینا. اتفاقن اونایی که حسین رو کشتن و اموال زنهای بنی هاشم رو غارت کردن میگفتن اگه ما نکنیم یکی دیگه میکنه.
میدونم که دیوار حاشا تا ثریا بلنده ولی چه جوری نمیترسید از اثر لقمه حروم توی زندگیتون؟
پ. ن: من سالهاست نذری نمیخورم. نذری آدمهایی که به حلال بودن مالشون مطمئن هستم رو هم نمیخورم.
حتی نذری که با پول حلال تهیه شده اگر نیت درستی پشتش باشه به دست من، منی که نیازی ندارم. منی که دستم به دهنم میرسه، نمیرسه. به دست آدمی میرسه که نیاز داره. در جایی صرف میشه که بهش نیازه. اون چیزی که به دست من میرسه یا توی حلال و حروم بودنش مشکل هست یا توی نیتش.
بعد از حدود 3 سال که هر روز بدو بدو کردن برای رسیدن به مترو و خط عوض کردن و عذاب الیم مترو سواری و له شدگی رو تحمل کردم!
تازه کشف کردم یه راه رو زمینی هم هست که توی نصف مدت زمانی که زیر زمین مشغول بدو و بدو هستم میتونم باهاش برسم سر کار!
درباره این سایت